فیک "نیویورک"۳{فصل۴توکی باشی}
|_بابا دین بهت امنیت نمیده؟مثل یه دستکش محافظ؟
+شاید ، ولی من یه پوست اضافه نمیخوام. به آتیش دست میزنم و میسوزم ، به یخ دست میزنم و سردم میشه . جهان همینیه که هست. ما میمیریم. فایدهی امنیت بین جمعیت چیه؟ ما تنها بدنیا اومدیم و تنها هم میمیریم.|
{سه دختر حوا|منصور}
•
•
•
توجه !
اشکالی مثل|€£¥| برای سیاهی لشکر هستند!
▪︎
ساعت7و30دقیقهی عصر|جمهوری آمریکا/نیویورک|
ووووو*صدای سشوار*
چه روز خسته کنندهای ...
وو وو وو*ویبرهی گوشی*
ا.ت[برداشتنن تلفن]
شمارهی ناشناس...الو؟
《الو؟ ا.ت جان؟سلام دختر عزیزم ... حالت بهتره؟ خیلی وقته ازم خبری نگرفتی ..》
او ، سلام رئیس ! حال من خوبه شما چطورید؟
《عزیز دلم حال من تعریفی نداره ... از وقتی رفتی هیچی روی روال نیست...》
ا.ت*سکوت کردن*
مگه من چند وقت نبودم..؟
رئیس*انگار واقعا حافظهشو از دست داده!*
《بدون رز سفید حتی یه روزم کارا درست پیش نمیره》
ا.ت[لبخند زدن]
نگران نباشید رئیس ، حالا که خوبم سرکارم برمیگردم
《خیلی خوبه عزیزم ، خیلی خوبه! یه کیس جدید برات دارم ، تو نیویورک》
تو نیویورک؟ کی هست؟
《یه بچهی چموش که فکر کرده برای خودش کسی شده ، البته اون از اول سر خود بود! به هر حال فردا برات مشحصاتشو میفرستم》
به من بسپاریدش رئیس!
*بیپ*
تق تق تق*صدای در زدن*
ا.ت[برگشتن]
بیا تو!
《نیازی نیست! بیا این لباسارو بگیر بپوش ، برای نیم ساعت دیگه حاضر باش بریم خرید》
ا.ت[شونه بالا انداختن]
*قدم قدم قدم قدم*
ا.ت[باز کردن در]
نامجون[دست دراز کردن]
بگیر
ا.ت[لبخند زدن]
مرسی!
•
•
•
آقای کیم[زدن رو میز]
یعنی چی که کشتی رو متوقف کردن؟ هیچ میدونی اگه اون بار تا سه روز دیگه اینجا نباشه من باید قید این کارخونه بزنم؟
¥[لرزیدن]
آقا باور کنید روح ماهم خبر نداشت ... ما همهی بار هارو چک کردیم ...
آقای کیم[از جا بلند شدن]
چرا تته پته میکنی؟ چی توی اون بار های لعنتی بوده؟
¥[قورت دادن]
۲۰۰ کیلو ماریجوانا قربان ...
آقای کیم[شکه شدن]
چقدر!!!!!؟
¥[سر بالا کردن]
دی.دی.دویست کیلو جناب ...
آقای کیم[از حال رفتن]
¥[دوویدن]
قربان! قربان چتون شد یهو! یکی آمبولانس خبر کنه...!
•••
ویو ویو ویو ویوووو*آژیر آمبولانس*
¥[استرس ،عرق ریختن]
الان من چه خاکی به سر کنم !
¥[در آوردن گوشی]
بیپ ... بیپ ... بیپ ... *بوق تلفن*
نامجون[در آوردن گوشی]
منشی کانگ ؟ ... الان چیکارم داره ؟ ا.ت تو سوار ماشین شو تا بیام! ... الو؟
《ا.ا.الو! آقای کیم! به دادم برسید قربان !》
نامجون[شکه شدن]
چیشده منشی کانگ؟ صدای آمبولانس برای چیه؟
《بخدا که من کاری نکردم آقای کیم من فقط گزارشو رسوندم!》[گریه کردن]
باشه منشی کانگ باشه! چرا گریه میکنی؟
《کاش زبونم قطع میشد هیچی نمیگفتم آقای کیم ... پدرتون تا خبر رو شنید حالش بد شد افتاد کف زمین!》
یا ابلفضل...
•
•
•
계속
+شاید ، ولی من یه پوست اضافه نمیخوام. به آتیش دست میزنم و میسوزم ، به یخ دست میزنم و سردم میشه . جهان همینیه که هست. ما میمیریم. فایدهی امنیت بین جمعیت چیه؟ ما تنها بدنیا اومدیم و تنها هم میمیریم.|
{سه دختر حوا|منصور}
•
•
•
توجه !
اشکالی مثل|€£¥| برای سیاهی لشکر هستند!
▪︎
ساعت7و30دقیقهی عصر|جمهوری آمریکا/نیویورک|
ووووو*صدای سشوار*
چه روز خسته کنندهای ...
وو وو وو*ویبرهی گوشی*
ا.ت[برداشتنن تلفن]
شمارهی ناشناس...الو؟
《الو؟ ا.ت جان؟سلام دختر عزیزم ... حالت بهتره؟ خیلی وقته ازم خبری نگرفتی ..》
او ، سلام رئیس ! حال من خوبه شما چطورید؟
《عزیز دلم حال من تعریفی نداره ... از وقتی رفتی هیچی روی روال نیست...》
ا.ت*سکوت کردن*
مگه من چند وقت نبودم..؟
رئیس*انگار واقعا حافظهشو از دست داده!*
《بدون رز سفید حتی یه روزم کارا درست پیش نمیره》
ا.ت[لبخند زدن]
نگران نباشید رئیس ، حالا که خوبم سرکارم برمیگردم
《خیلی خوبه عزیزم ، خیلی خوبه! یه کیس جدید برات دارم ، تو نیویورک》
تو نیویورک؟ کی هست؟
《یه بچهی چموش که فکر کرده برای خودش کسی شده ، البته اون از اول سر خود بود! به هر حال فردا برات مشحصاتشو میفرستم》
به من بسپاریدش رئیس!
*بیپ*
تق تق تق*صدای در زدن*
ا.ت[برگشتن]
بیا تو!
《نیازی نیست! بیا این لباسارو بگیر بپوش ، برای نیم ساعت دیگه حاضر باش بریم خرید》
ا.ت[شونه بالا انداختن]
*قدم قدم قدم قدم*
ا.ت[باز کردن در]
نامجون[دست دراز کردن]
بگیر
ا.ت[لبخند زدن]
مرسی!
•
•
•
آقای کیم[زدن رو میز]
یعنی چی که کشتی رو متوقف کردن؟ هیچ میدونی اگه اون بار تا سه روز دیگه اینجا نباشه من باید قید این کارخونه بزنم؟
¥[لرزیدن]
آقا باور کنید روح ماهم خبر نداشت ... ما همهی بار هارو چک کردیم ...
آقای کیم[از جا بلند شدن]
چرا تته پته میکنی؟ چی توی اون بار های لعنتی بوده؟
¥[قورت دادن]
۲۰۰ کیلو ماریجوانا قربان ...
آقای کیم[شکه شدن]
چقدر!!!!!؟
¥[سر بالا کردن]
دی.دی.دویست کیلو جناب ...
آقای کیم[از حال رفتن]
¥[دوویدن]
قربان! قربان چتون شد یهو! یکی آمبولانس خبر کنه...!
•••
ویو ویو ویو ویوووو*آژیر آمبولانس*
¥[استرس ،عرق ریختن]
الان من چه خاکی به سر کنم !
¥[در آوردن گوشی]
بیپ ... بیپ ... بیپ ... *بوق تلفن*
نامجون[در آوردن گوشی]
منشی کانگ ؟ ... الان چیکارم داره ؟ ا.ت تو سوار ماشین شو تا بیام! ... الو؟
《ا.ا.الو! آقای کیم! به دادم برسید قربان !》
نامجون[شکه شدن]
چیشده منشی کانگ؟ صدای آمبولانس برای چیه؟
《بخدا که من کاری نکردم آقای کیم من فقط گزارشو رسوندم!》[گریه کردن]
باشه منشی کانگ باشه! چرا گریه میکنی؟
《کاش زبونم قطع میشد هیچی نمیگفتم آقای کیم ... پدرتون تا خبر رو شنید حالش بد شد افتاد کف زمین!》
یا ابلفضل...
•
•
•
계속
۱۱.۹k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.